چرا تبریز را دوست دارم ؟

ساخت وبلاگ

چرا تبریز را دوست دارم ؟

رضا همراز

چرا تبریز را دوست دارم ؟ این سوالی است که از خیلی ها پرسیده و جواب های متفاوتی شنیده ام . اما این بار خودم می خواهم برای خودم جوابی ترتیب دهم . به راستی چرا تبریز را دوست دارم ؟

زیرا تبریز یکی از قدیمی ترین شهرهای منطقه و ایران است . مرحوم دکتر محمّد تقی زهتابی در اثر گرانقدر خود « ایران تورک لرینین اسکی تاریخی » قدمت این شهر کهنسال را به سالها قبل از میلاد دانسته و اظهار می کردند ، تبریز سومین شهر قدیمی کشور است . البته نظریه پروفسور زهتابی را اکتشافات چند سال اخیر حوالی مسجد کبود نیز می توانند به سهولت تائید کنند . این از تاریخش که یکی از قدیمی ترین و تاریخی ترین شهرهای دنیا و ایران است .

از زیبایی هایش چه گویم که شاهگلی اش عین بهشت برین است به راستی . آب های روان در این تفرچکاه زمانی زیبا می شوند که در کنارش بنشینی و ضمن این که گذر عمر را می بینی به اطلسی ها و لاله ها و دیگر گلهای رنگارنگ نیز خیره شوی . آری زمانی که در روی چمن های سبز رنگ نشسته و میهمان هایی که از اقصی نقاط کشور و جهان بدانجا سرازیر شده اند را می نگری  به راستی که خود را  بختور می دانی و به شهر و دیارت افتخار کرده و برای تبریزی بودنت می بالی دگر بار . از حاضر جوابی اهالی و شعرای این شهر هم کم و بیش شنیده و دیده ایم . مثلا ً زمانی که احمد علي رجائي خراساني (1295 ـ 1357) در تبریز بود و خود را یک سرو گردن بلند دید و شعری این چنین سرود:

به‌ تبريزم‌ چه‌گوهر در دل‌ سنگ

‌كسي‌ قدر و بـهاي‌ مـن‌ نـدانـد

اشعاري‌ از اين ‌نوع هيچگاه‌ بي‌جواب‌ نمانده‌اند. استاد زنده‌یاد محمد عابد تبریزی با شنيدن‌ اين‌ بيت‌ شاعر غيربومي كه مدتي در تبريز اتراق كرده و گويا خود را از همگان برتر مي‌ديد،بدون‌ اين‌ كه‌ درنگي‌ را جايز بداند جواب‌ آن‌ را چنين‌ بیان کرده بودند:

به‌ جاي‌ گردصدها چون‌ تو ريزد
اگر تبريز ما دامن‌ تكاند
بلي تبريز اين مامي كه در بر
نبوغ و سحر و آيت پروراند

البته چشم تنگی برای تبریزیان سخن امروز نیست . چرا که در سده ها قبل هم از این اتفاقات نامیمون سراغی داریم . شاعر گمنامي‌ در نكوهش‌ تبريز رباعي‌اي‌ سروده‌ كه‌ مورد غضب‌ همام‌ تبريزي‌ واقع‌ مي‌گردد آن‌ رباعي‌ چنين‌ بود.

هرگز نشود بطبع‌ تبريزي‌ دوست‌
مغزند همه‌ جهان‌ و تبريزي‌ پوست‌
آن را كه‌ به‌ دوستي‌ نيابي‌ صادق
‌يا تبريزي‌ و يا كه‌ تبريزي‌ خوست‌

خواجه همام‌ نيز چنين‌ جواب‌ داده:

تبريز نكو و هرچه‌ آنجاست‌ نكوست
‌مغزند مپندار تو ايشان‌ را پوست‌
با طبع‌ مخالفان‌، موافق‌ نشوند
هرگز نشود فرشته‌ با ديوان‌ دوست

زمانی که در شهری به غیر از زادگاهم سخن از عدم وجود گدا در تبریز می رود شور و شعفی مضاعف وجودم را می گیرد . خدا رحمت کند کسانی را که صندوق مستمندان تبریز یا مثلاً موسسه خیریه نوبر تبریز را بنیان گذاشته اند . این صندوق ها ی خیریه که در راس آنها افراد مومن ، متعهد و با وجدان هستند آبروی شهرم را حفظ می کنند . شاید در سایر شهرها از این چنین صندوق هایی دیده نشود که جهیزیه های چندین صد عروس را تهیه و تدارک دیده اند ، خانواده های بی سرپرست را در زیر چتر حمایتی خود محفوظ داشته اند و ... واقعاً خدا برکت بدهد تبریز مارا .

بیش از سی سال از آزادسازی خرمشهر که در آن روزها به نام خونین شهر خوانده می شد می گذرد . کسانی که در سالهای اخیر از این شهر مرزی دیدن کرده اند می گویند که غبار حسرت و بوی مشمئز کننده جنگ هنوز هم از پس سالها از چهره شهر زوده نشده ! و دیده هر بینده ای را آزار می دهد . یا سالهاست که از زلزله مهیب بم می گذرد . اما آنجا نیز چندان که باید و شاید به حالت اولیه خود در نیامده است . اگر چه پاره ای از حل این مشکلات بر عهده دولت می باشد که همراهی و همگامی ملت نیز  در این راستا مهم است . زمانی که در سال 91 زلزله مهیب در ورزقان جان هزاران نفر را گرفت و خانه ها را ویران کرد شاید عده ی زیادی همچون من فکر می کردند که دیگر کار آذربایجان تمام است !! سالها باید نشست و منتظر ماند تا آبادانی نسبی مجدداً به آذربایجان پر کشد ! اما اکنون با گذشت پنج سال به همّت مردم و خیریّن شاید ویرانی آزار دهنده ای نتوان در آنجا مشاهده نمود . به همّت مردم خیّر و آگاه آذربایجان و در راس آن تبریز آن منطقه فلک زده زیباتر از قبل و مقاوم تر و چشم نوازتر از پیش گردیده است . مدارس نوین ، کتابخانه هایی با امکانات روز ، مراکز بهداشتی درمانی و ... همه و همه به همّت مردمم عملی شده اند . آفرین به همّت این مردم ، آفرین به غیرت این مردم ، احسن به بینش این مردم .

از امنیت تبریز نیز در مقایسه با سایر استانها هر چه بگویم کم گفته ام . از خوردنی ها و آشامیدنی های زادگاهم چه بگویم و بنویسم که حاجت به تکرار نیست . نیاکانمان حق مطلب را ادا کرده اند « هر یئرده قازان تبریزده خرج له » به راستی که چنین است در هر کجا که می توانی پول به چنگ آور و در تبریز خرجش کن تا عافیت یابی .

از شاعرانش چه بگویم که هر چه گفته ام کم گفته ام . از صائب اش ، از شمس اش ، از شهریار اش و ... و نیز از  مدفن شاعران . یعنی مقبرالشعرا که بیش از چهارصد شاعر و عارف در آنجا آرام یافته اند . به راستی که در کجای جهان این چنین مدفنی کسی سراغ دارد ؟ مدفنی که قطران ها ، خاقانی ها ، همام ها ، شهریارها ، و ... در آنجا رخ به خاک گذاشته اند ؟ آیا این یک امتیاز برتر نمی تواند باشد برای شهر تاریخی  من تبریز ؟

اسفا که طبیعت با شهر چند هزار ساله من میانه خوبی نداشته است !! سیل های ویران گر ، زلزله های مهیب ، طوفانهای ویرانگر و دیگر بلایای طبیعی و غیر طبیعی دمار از روزگارش در آورده !! اما این تبریز بود که هنوز سرپا ایستاده و هر روز طاووس آسا  به جلوه گری پرداخته و زیبایی اش را دوچندان می کند . بی جهت نیست که از همین روزها نام تبریز به جهت برگزیده شدنش در  سال 2018  به سر زبانها افتاده است . زمانی که خودت به تنهایی یا در معیت خانواده به مناطق دیدنی و یا کنار دریاها می روی از بوی اشغال های ریخته شده و مگس هایی که در بالای سرت هاله ای را ایجاد کرده اند کلافه می شود ! اما زهی این افتخار شهرم راست که در مناطق دیدنی اش اشغال هایی را نخواهی دید که تو را عذاب بدهند یا مثلا از بوی گندیده آنها آزارت دهند . واقعاً این فرهنگ را با کجا قیاس باید کرد که شهروندان به حقوق شهروندی خود تا حدی آشنا هستند در ثانی گروههایی در شهر من هستند که در هفته ، یا ده روز ، یا ماهی جمع شده و آشغالهای ریخته شده در دل طبیعت را با جان و دل پاک می کنند  .

متاسفانه این شهر چندی است نه شهردار دارد و نه استاندار ! ایا شایسته است این چنین باشد ؟ در ثانی از زمانی که تبریز 2018 بر سر زبانها افتاده است کاری صورت نگرفته و خیابانهایش همان چاله چوله هایش را دارند ! هر چند که حرّاف ها منکر این هستند . من تبریز را از ته دل دوست دارم .

 

sizin hamraz...
ما را در سایت sizin hamraz دنبال می کنید

برچسب : تبریز,دوست,دارم, نویسنده : esalarsolmaz9 بازدید : 114 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 0:52