خليل ملكي

ساخت وبلاگ

 خليل ملكي

مَلكي درعالم سياست

رضا همراز                               

خ- خبيري خردمند عالي مقام

    به اسرار آگاه، اهل كرام

ل- لبيب وحكيمي نبي مرتبت

   ز تحصيل؛ شاگرد از او شاد كام

ي- يگانه مُسلط به هرفلسفه

    فصيحان همه پيش او بود رام

ل- لبانش بسيم و نگاهش عميق

    مسلط به دلهاي هر خاص و عام

م- مراد مريدان دانش پژوه

   چو پيغمبري بود كان پيام

ل- لگام خرد در سرِ رَخشِ عقل

   به زير ركابش بهر كار رام

ك- كيا مرد تبريزي مرد خيز

   كه شهري به ضرغام و ضيغم كنام

ي- يدي داشت طولي به هر ايده اي

    خليلي به خلق و خدا خوشمرام.

        شيواي تبريزي                                                                                                                                  

 خليل ملكي سياستمدار مشهور درسال ۱۲۸۰ شمسي در خانواده اي شناخته شده و مرفه، درشهري كه به شهراولين ها مُشتَهر است يعني تبريز، ديده به هستي گشود. پدرش مرحوم حاجي ميرزا فتحعلي، خود از مبارزان مشروطه بود، خليل ملكي درچنين خانواده اي نشو و نُما يافت. نقل است كه علائم هوش وذكاوت  از دوران كودكي به نحوِ بارزي در وي مشهود بود. طولي نكشيد كه پدر، دست خليل را دردست معلم گذاشت و اين بار خليل كوچولو بود كه مي بايست سربلند از اين امتحان بيرون بيايد. چنان نيز شد. او مراحل ابتدائي را با نمراتي درخورِ توجه به اتمام رسانید و درسال ( ۱۳۰۷ ) در مسابقه اعزام دانشجو به خارج توفيق يافت وبراي تحصيل در رشتۀ شيمي به آلمان رفت .اما پس از دريافت دانشنامۀ ليسانس، بنا به دلايلي  مانند مخالفت با رژيم استبدادي رضا شاه كه منجر به قطع كمك هزينه تحصيلي وي گرديد، ازتحصيل باز مانده، و آهنگ سفر، ساز مي كند. او كه درآلمان با بزرگاني چون تقي اراني و چند تن ديگر آشنا شده بود پس از ورود به ايران تمايلاتش نسبت به امورِ سياسي قوت مي گيرد. ديري نمي پايد كه ملكي با مرحومه " صبيحه گنجه اي " ازدواج مي كند. صبيحه گنجه اي دختر يكي از رهبران طراز اول انقلابيون مشروطه خواه تبريز و ازنزديكترين ياران شادروان شيخ محمد خياباني يعني حاج علينقي گنجه اي بود. بدون شك چنان پدري مي توانست دختري شايسته را تربيت نمايد تا اينكه همسر وهمراهي براي ملكي شود كه نه تنها با آن كار ومشغله؛ زندان و زجر وشكنجه و ... بسازد؛ بلكه هم از نظرمادي ( با تدريس زيست شناسي دردبيرستان ) و هم از نظر معنوي، براي او يارغاري باشد. خود ملكي بعدها درنامه اي به دكترمحمدمصدق، اعتراف مي كند كه اگر من درزندگي اجتماعي وسياسي خويش كار وخدمتي كرده ام؛ افتخارش سهم زن من است كه همواره يارِدائم  و پشتيبان من و شريك اصلي مصائب وسختي ها وغم هاي من بوده است. ثمرۀ اين ازدواج سه پسر، با نام هاي پيروز، بهروز ونوروز مي شود. شروحي چند در بارۀ فعاليت هاي سياسي اين رجل برجسته به نظر رسيده كه خوانندگان علاقمند به مطالعه را به آنها حوالت داده و چند سطری در مورد میهن دوستي اين فرزند آذربايجان مي نويسيم.

 ملكي كه درعالم سياست، فولاد آبديده بود، ازاستالين بيزار ومتنفر بود. كسي چه مي داند شايد او خوب دريافته بود كه آن سياستمدار جاني، چه به سرنخبگان آورده. حسين جاويد، ميرجعفر پيشه وري، ميكائيل مشفق و... صدها تن بيگناه ديگر، كه به دستور وي راهي گورستان ها گرديدند. نقل است كه او حتي باحركات استالين نيز مخالف بود. حتي درجلسه اي كه با سران حكومت ملي آذربايجان داشت، پس از مشاهده پُرتره و عکس استالين در ديوارها معترض شده وگفته بود اين كار ( نصب عكس استالين درديوار ) چه معني دارد؟ حيف نيست در كنارعكس اراني عكس استالين باشد. بهتر است از تصاوير ستارخان و باقر خان و ساير رجال مشروطه و آزاديخواه استفاده شود. البته او به زبان مادري اش علاقه مند بود و مي گفت كه من هيچ گونه مخالفتي با زبان مادريم تركي ندارم و در خانوادۀ خود نيز به زبان تركي سخن مي گويم. همچنين او درجايي ديگر نيز مي گويد- من خود درمحيط خانوادگي و با همشهري هايم همواره ترجيح مي داده ام كه به زبان مادريم تركي حرف بزنم. اما درمسائل اجتماعي وعلمي اين ورزيده گي را ندارم .

 زنده ياد ملكي به ميرجعفر پيشه وري احترام خاصي مي گذاشت. و با بعضي ازدوستان وهمفكران خود، كه در بارۀ اواجحاف كرده بودند كلنجار مي رفت. وي درگوشه اي از خاطرات خود مي آورد- من پس از منتقل شدن به كريدورهفت ديدم كه پيشه وري را بكلي منفرد ساخته اند و غير از دو سه نفر از زندانيان سياسي قديمی كسي با او رفت و آمد نمي كند و دراطاق خودش بكلي تنها است. برخلاف انتظارِ همه، و خود پيشه وري- و به رغم شهرت هاي نا مطلوب سياسي و اخلاقي كه برايش ساخته بودند- من به اطاق او براي ديدارش رفتم. طبعاً او با شور وشوق وحسن استقبال از من پذيرائي كرد. در جلسات ديدارمتعددي كه دراطاق خود او تشكيل مي شد ( چون دراطاق من ديگران نيز بودند و او نمي آمد ) از خاطرات خودش، از ايام معلمي در دهكده تا زمانِ وزارتِ كشورِ حكومتِ جنگل و حوادث پس از آن تعريف مي كرد. من رفقاي ديگرم ( از پنچاه و سه نفر ) را ملامت مي كردم كه چرا پيشه - وري را بايكوت كرده اند و از اطلاعات او كه دست كم جنبۀ تاريخي دارد استفاده نمي كنند . قراربراين شد كه جلسات عمومي دريكي ازاطاق هاي ما تشكيل شود و پيشه وري درآنجا از تجربيات انقلابي خود، و تاريخ حوادثي كه در آنها شركت مستقيم داشته و يا ازآنها اطلاعاتي دارد صحبت كند. اين جلسات سخنراني توأم با بحث و مشورت، خيلي آموزنده و لازم و ضروري بود. و به اين ترتيب بود كه پيشه وري درزندان قصر از حالت انزوا و بايكوت شدن بيرون آمد. مرحوم ملكي همانند مصدق حتي با رد اعتبار نامه پيشه وري درمجلس چهاردهم مخالف بود و به دوستانش مي گفت: - من با رد كردن اعتبارنامه پيشه وري مخالف بودم. در حضور اردشير آوانسیان به نوشين گفتم- شما كه با پيشه وري نمي خواهيد همكاري كنيد من نمي دانم پس با كه مي خواهيد همكاري كنيد؟ با قوام السلطنه؟

ملكي كه درعالم سياست شهره شده بود هيچ گاه از ديد مأموران امنيتي به دور نبود و چندين بار به حبس و تبعيد محكوم گرديده. در آخرین دستگيري خود، كه دراسفند ماه ( ۱۳۴۴ ) اتفاق افتاد، سرو صداهاي بيشتري را منجر گشت. به دنبال بازداشت و محاكمه ملكي، مراجع مختلف رسمي وغيررسميِ بين المللي، طي نامه هاي متعددي از شاه ايران وساير مقامات مملكتي تقاضاي عفو وي را نمودند كه با توجه به بيماريهاي ملكي واحتمال فوتش در زندان، با پيشنهادعفو اوموافقت، ودر مهر ماه سال( ۱۳۴۵ ) از زندان آزاد گشت. او بعد از آزادي، مقالاتي با اسامي مستعار مانند ( م . مهر) و( م . مهرگان ) در نشريات متعدد منتشرساخت که در اين دوران به شدت تحت كنترل ساواك قرار داشت .

 

وفات ملكي :

 آن مرحوم كه روزي در دادگاه به مناسبت اينكه دفاعياتش جز سه دفاع برتر ( اول دفاع دكتراراني از لحاظ سياسي دوم دفاع ايرج اسكندري ازلحاظ حقوقي و سوم دفاع ملكي از لحاظ ِدفاع اجتماع ) شناخته شده بود؛ پس از تحمل سالها درد و رنج در راه مبارزه ( با دیکتاتوری )، در نهايت، در بيستم  تير ماه سال( ۱۳۴۸ ) با خونريزي معده وعمل جراحي به دنبال آن با قلبي كه سكته كرده بود درسنّ ( ۶۸ ) سالگي در تهران، داعي حق را لبيك مي گويد و درزير زمين شرقي مسجد فيروز آبادي شهر ري، به خاك سپرده مي شود. سالها قبل از وفاتش يكي ازهمشهريان مبارز و دوستش استاد اكبر مُدرس اول ( شيواي تبريزي ) درحقش اخوانيه اي سروده بود كه اينك براي نخستين بار دراينجا درج مي شود .

 به آقاي خليل ملكي استاد مكتب نيروي سوم

 كيست او؟ رهبر خردمندي

پاكمردي به تمام انساني

در محيط سياه و تاريكي

چهره ي تابناك و درخشاني

اوست آموزگار مكتب خلق

زيب تاريخ نسل آذرستاني

اوست معمار اجتماع نوين

چون خليلي است در گلستاني

اوست سازنده گر ز هيچ بود

جمع گردد ز وي پريشاني

گر  به نارش كُشند نمرودان

كند آن نار، باغ نوراني

سطح فكرش عظيم چون دريا

نه كران دارد و نه پاياني

دوربين و،عميق و، دورانديش

چون رسولانِ عزّسبحاني

راي وي صائب است درهمه چيز

نكته سنج است و باز پيشاني

سخنش نافذ است در دلها

در دل خاك همچو باراني

اي خردمند اوستاد بزرگ

سخنم نارساست مي داني

غرضم مدح يا ثناي تو نيست

ننگ دانيم ما ثنا خواني

آرزو دارم اي رفيق عزيز

بهر وطن تو جاودان ماني.

10/1/41

 

مرحوم ملكي و علاقه مندي اش به ادبيات آذربايجاني :

 دكتر سيمين دانشور درمقاله اي با عنوان « به ياد دوست » كه به مناسبت درگذشت مهدي اخوان ثالث ( درياد نامه ي اخوان ) نگاشته است، ضمن اشاره به خاطراتِ دوستي خود و شوهرش؛ جلال آل احمد؛ با اخوان؛ مي نويسد، « بعد ازكودتاي( ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ )، شبهاي ديجور(سیاه)، گرد هم مي آمديم و حماسه ي شكست را مويه مي كرديم. سالها بعد؛ يك شب گروهي از هواداران و نزديكان مصدق خانۀ ما بودند. مرحوم خليل ملكي هم بود. دربارۀ جبهه ي ملي بحث مي كردند و آتشي كه دربخاري مي سوخت؛ شعله و دود دل همه ي ما بود. اخوان آمد. گفت، بايد مي دانستيد كه  " ٍپورِ دستان، جان زچاه نا برادر درنخواهد بُرد ». گفت، شعري كرده ام براي پيرمحمد احمد آبادي و« ديدي دلا كه يارنيامد » را با لهجه ي خراساني اصيلش كه خودش مي گفت دريك ( دري ) است، خواند .

... شعر را ازبر كردم ] منظور شعر اخوان است [ و هروقت آقاي ملكي را مي ديديم مي خواست كه بخوانمش و آن چشمهاي دريايي، تر مي شد. ... مرحوم ملكي « حيدر بابايه سلام » از شهريار را به فارسي ترجمه كرد و به دستمان داد ومُظفري به تركي براي دل ملكي مي خواندش- كه هنوزهم به ياد او مي خواند... » (1)

 فسوسا كه از اين ترجمه، اكنون ورقي، دردست نداريم چرا كه به لحاظ تاريخي جزو اولين ترجمه هاي حيدر بابا، به شمار مي رود. اي بسا آن مرحوم از آثار ساير شعرا و نويسندگان آذربايجاني به فارسي يا از آثار نويسندگان فارسي به زبان تركي، ترجمه كرده بود كه از آنها بي خبريم

 

ملكي از زبان ديگران :

 اكثريت قريب به اتفاق سياسيون ملكي را ستوده اند كه ما به پاره اي از آنها اشاره مي نمائيم .

 

جلال آل احمد :

 من هر چه دارم و مي گويم از خليل ملكي آموخته ام .

 

دكترانور خامه اي :

 خليل ملكي پس از دكتر اراني گل سرسبدِ ( ۵۳  ) نفر بود.

 

داريوش آشوري :

 ملكي انساني نجيب و پاكدامن و بسيار اخلاقي، داراي غرورِ فطري؛ و بسيارجدي و پُركوش بود. درميان همۀ مردان سياسي دوران خود، از نظر توانايیِ نويسندگيِ سياسي، و تحليل مسايل، و داشتن بينش جهاني و تاريخي، بي مانند، و درراستگويي ودرست انديشي، كم مانند بود.

 

دكتر مصدق :

 او ( خليل ملكي ) هميشه به ما خدمت كرد

 

دكتر حسين فاطمي :

 بزرگترين اميد نجات نهضت ملي  ايران همان سازمان سياسي است كه خليل ملكي بنيان گذار آنست.

 

ويدا معزي نيا :

 شجاعتِ كلام؛ دانشِ سياسي،  و وقت شناسي از خصايص بارز اين سياستمدار بود .

 

کریم کشاورز :

 خلیل ملکی مردی بسیار وطن دوست و آزادی خواه و پاکدامن و روشن بین و تحلیل گرِ درستی از ایدئولوژی ها و مرام های سوسیالیستی، وهمچنین دارای جهان بینی روشنی بود. درست است که خلیل ملکی ازحزب توده انشعاب کرد و بعد هم از حزب زحمتکشان دکتر بقایی اشنعاب کرد و به همین علت دربارۀ او می گفتند که خلیل ملکی متخصص درانشعاب است. ولی به تشخیص بنده، این دو انشعابی که او کرد درست و بموقع بود و می بایستی صورت بگیرد و می بایستی موجب افتخار و نیک نامی او باشد و نه موجب ایراد و اعتراض بر او.

 

منابع و ماخذ  :

 1-     باغ بي برگي، يادنامه ي مهدي اخوان ثالث ( م. اميد )، به اهتمام مرتضي كاخي؛ تهران؛ نشرناشران؛ شهريور( ۱۳۷۰ ) ش ، صص ۲۴۰-۲۳۹ /  اين منبع به اشارت دوست و هم قلم ادب پژوهم جناب جمشيدعليزاده تهيه گرديد كه ازايشان سپاسگزارم.

2-   خاطرات سياسي / خليل ملكي / با مقدمه دكتر محمد علي همايون كاتوزيان- تهران( ۱۳۶۸ )- نشر شركت سهامي انتشار

3-   برخورد عقايد و آرا / خليل ملكي / به كوشش محمد علي همايون كاتوزيان و امير پيشداد- چاپ اول( ۱۳۷۴ ) - نشرمركزتهران- اين اثرمجموعه اي ازمقالات مرحوم ملكي است كه پيشتر در روزنامه ي شاهد به پيشنهاد مرحوم جلال آل احمد نوشته شده اند.

4-    ياد نامه خليل ملكي به كوشش امير پيشداد و همايون كاتوزيان- چاپ اول (۱۳۷۰ ) - تهران-  نشر شركت سهامي انتشار

5-   خليل ملكي به روايت اسناد ساواك- مركز بررسي اسناد تاريخي- زمستان( ۱۳۷۹ )

6-   ديوان خطي استاد اكبر مدرس اول شيواي تبريزي

7-   يادداشتهاي شخصي

8-   سايت مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران www.IICSH.ORG

9-    نامه های خلیل ملکی- به کوشش؛ امیر پیشداد- محمد علی همایون کاتوزیان؛ نشر مرکز ( ۱۳۸۱ )؛ تهران

10-   تقی ارانی درآئینه ی تاریخ- خسرو شاکری؛ چاپ اول ( ۱۳۸۷ )- نشراختران، تهران، صص۱۲۰-۱۲۱

11-   خاطرات سیاسی دکترکریم سنجابی- نشرصدای معاصر- تهران( ۱۳۸۱)

 

sizin hamraz...
ما را در سایت sizin hamraz دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esalarsolmaz9 بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت: 10:02